غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
«مجاز» در غزلستان
حافظ شیرازی
«مجاز» در غزلیات حافظ شیرازی
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا
تا کی شود قرین حقیقت مجاز من
سعدی شیرازی
«مجاز» در غزلیات سعدی شیرازی
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
خروشم از تف سینست و ناله از سر درد
نه چون دگر سخنان کز سر مجاز آید
هر که دیدار دوست می طلبد
دوستی را حقیقتست و مجاز
به خاک پای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم
ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم
ای که نیازموده ای صورت حال بی دلان
عشق حقیقتست اگر حمل مجاز می کنی
مولوی
«مجاز» در دیوان شمس - غزلیات مولوی
این از عنایتها شمر كز كوی عشق آمد ضرر
عشق مجازی را گذر بر عشق حقست انتها
زهراب ز دست وی گر فرق كنم از می
پس در ره جان جانم والله به مجاز آمد
اندر سفرش بشد حقیقت
كو بیتو همه مجاز آمد
پیش تو كسی حدیث من گفت
گفتی تو كه او مجاز گوید
چون حقیقت نهفته در خمشیست
ترك گفت مجاز باید كرد
دمی كه شعشعه این جمال درتابد
صد آفتاب شود آن زمان سیاه و مجاز
همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز كنم
نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو
راز برای گوش تو ناز تو هم برای تو
عشق منی و عشق را صورت شكل كی بود
اینك به صورتی شدی این به مجاز میكنی
گاه مجاز بنده را حق و حقیقتی دهی
و آنك حقیقتی بود هزل و مجاز میكنی
نه عاشق بر سر آتش نشیند
مگر كه عاشقی باشد مجازی
از ما مجوی جانا اسرار این حقیقت
زیرا كه غرق غرقم از نكته مجازی
اندر قمارخانه چون آمدی به بازی
كارت شود حقیقت هر چند تو مجازی
فقیر و عارف و درویش وانگهی هشیار
مجاز بود چنین نامها تو پنداری
«مجاز» در دیوان شمس - رباعیات مولوی
در صومعه و مدرسه از راه مجاز
آنرا که نه جا است تو چه دانی که کجاست
ای جان سماع و روزه و حج و نماز
وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز
پیداست سراپا همه سودا و مجاز
آخر به گزاف نیست این ریش دراز
تا با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بیتو بوم نماز من جمله مجاز
مرغی تو ولیک مرغ مسکین و مجاز
با باز شهنشاه تو شطرنج مباز
مردانه بیا که نیست کار تو مجاز
آغاز بنه ترانهی بیآغاز
بر زلف تو گر دست درازی کردم
والله که حقیقت نه مجازی کردم
گر غرقهی جرمست مجازات مکن
از بهر خدا قصد مکافات مکن