لاله ستانست از عكس تو هر شورهای
عكس لبت شهد ساخت تلخی هر غورهای
مصحف عشق تو را دوش بخواندم به خواب
آه كه چه دیوانه شد جان من از سورهای
مشكل هر دو جهان آه چه حلوا شود
گر شكر تو شود مغز شكربورهای
چهره چون آفتاب بر تن چون غوره تاب
تا بشود پرشكر در تن هر رودهای
وا شدن از خویشتن هست ز ماسوره سهل
چونك سر رشته یافت خصم ز ماسورهای
جسم كه چون خربزهست تا نبری چون خورند
بشكن و پیدا شود قیمت لاهورهای
آه كه ندیدی هنوز بر سر میدان عشق
رقص كنان كلهها هر طرفی كورهای
پیش طبیب دو كون رفتم بیمار عشق
نبض دلم میجهید در كف قارورهای
گفتمش ای شمس دین مفخر تبریز آه
جز ز تو یابد شفا علت ناسورهای