فارغم گر گشت دل آوارهای
از جهان تا كم بود غمخوارهای
آفتاب عشق تو تابنده باد
تا بریزد هر كجا استارهای
آفتابی كو به كوه طور تافت
پاره گشت و لعل شد هر پارهای
تابشش بر چادر مریم رسید
طفل گویا گشت در گهوارهای
هر كی او منكر شود خورشید را
كور اصلی را نباشد چارهای
چون عصای عشق او بر دل بزد
صد هزاران چشمه بین از خارهای
چشم بد گر چه كه آن چشم من است
دور بادا از چنین رخسارهای
صد دكان مكر در بازار عشق
این چنین در بست از مكارهای
شمس تبریزی به پیش چشم تو
حلقه حلقه هر كجا سحارهای