غزل شماره ۲۵۹۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ای صورت روحانی امروز چه آوردی
آورد نمی‌دانم دانم كه مرا بردی
ای گلشن نیكویی امروز چه خوش بویی
بر شاخ كی خندیدی در باغ كی پروردی
امروز عجب چیزی می‌افتی و می‌خیزی
در باغ كی خندیدی وز دست كی می‌خوردی
آن طبع زرافشانی و آن همت سلطانی
پیران و جوانان را آموخت جوامردی
بگذر ز جوامردی كان هم ز دوی خیزد
در وحدت همدردی دركش قدح دردی
هم همره و همدردی هم جمعی و هم فردی
هم عاشق و معشوقی هم سرخی و هم زردی
با این همه در مجلس بنشین و میا با من
ترسم كه میان ره بگریزی و برگردی
ور ز آنك همی‌آیی با خویش مبر دل را
كز دل دودلی خیزد گه گرمی و گه سردی

جوانسلطانشوقعاشققدحمعشوقپیرانگلشن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید