غزل شماره ۱۸۵۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
توقع دارم از لطف تو ای صدر نكوآیین
درون مدرسه حجره به پهلوی شهاب الدین
پیاده قاضیم می خوان درون محكمه قاصد
و یا خود داعی سلطان دعاها را كنم آمین
بدین حیله بگنجانی در آن خانه ربابی را
كه نامم را بگردانی نهی نامم فلان الدین
كه خلقان صورت و نامند مثال میوه خامند
كی از جانشان خبر باشد كه آن تلخ است یا شیرین
وگر حال آورد قاضی سماعش آرزو آید
رباب خوب بنوازم سماعی آرمش شیرین
ز آواز سماع من اقنجی هم شود زنده
سر از تربت برون آرد بكوبد پا كند تحسین
كفن را اندراندازد قوال انداز مستانه
از آن پس مردگان یك یك برون آیند هم در حین
عجب نبود كه صورت‌ها بدین آواز برخیزند
كه صورت‌های عشق تو درونت زنده شد می بین
ز مردم آن به كار آید كی زنده می شود در تو
و باقی تن غباری دان كه پیدا می شود از طین
دلت را هر زمان نقشی تنت یك نقش افسرده
از آن افسرده‌ای كه تو بر آنی نه‌ای با این
مرا گوید یكی صورت منم اصل غزل واگو
خمش كردم نشاید داد این خاتم به هر گرگین

باقیدعاسلطانشیرینعشقغبارغزللطفمدرسهمستگرگین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید