غزل شماره ۱۶۵۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
می رسد بوی جگر از دو لبم
می برآید دودها از یاربم
می بنالد آسمان از آه من
جان سپردن هر دمی شد مذهبم
اندكی دانستیی از حال من
گر خبر بودی شبت را از شبم
مكتب تعلیم عشاق آتش است
من شب و روز اندرون مكتبم
روی خود بر روی زرد من بنه
دست نه بر سینه‌ام كاندر تبم
گفتمش گویم به گوشت یك سخن
گفت ترسم تا نسوزد غبغبم
گفتمش دور از جمالت چشم بد
چشم من نزدیك اگر چه معجبم

آتشآسمانسخنسینهعشاقچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید