غزل شماره ۱۵۸۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام
در جبینش آفتاب و در یمینش جام جام
می خرامد بخت ما كو هست نقد وقت ما
مشنو ای پخته از این پس وعده‌های خام خام
جاء نصر الله حقا مستجیبا داعیا
ان تعالوا یا كرامی و ادخلوا بین الكرام
قال ان الله یدعوا اخرجوا من ضیقكم
ان عقبا ملتقانا مشعر البیت الحرام
ترجمانش این بود كز خود برون آیید زود
ور نه هر دم بند باشد هر دو گامی دام دام
از خودی بیرون رویم آخر كجا در بیخودی
بیخودی معنی است معنی باخودی‌ها نام نام
ان تكن اسما فاسم بالمسمی مازج
لا كاسم شبه غمد و المسمی كالحسام
مجلس خاص اندرآ و عام را وادان ز خاص
ای درونت خاص خاص و ای برونت عام عام

بختجامشعرمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید