غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۱۵۶۰
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
تا عشق تو سوخت همچو عودم
یك عقده نماند از وجودم
گه باروی چرخ رخنه كردم
گه سكه آفتاب سودم
چون مه پی آفتاب رفتم
گه كاهیدم گهی فزودم
از تو دل من نمیشكیبد
صد بار منش بیازمودم
این بخشش توست زور من نیست
گر حلقه سیم درربودم
گر دشمن چاشتم خفاشم
ور منكر احمدم جهودم
تفهیم تو تیز كرد گوشم
كان راز شریف را شنودم
سیل آمد و برد خفتگان را
من تشنه بدم نمیغنودم
صیقل گر سینه امر كن بود
گر من ز كسل نمیزدودم
توفیر شد از مكارم تو
هر تقصیری كه من نمودم
من جود چرا كنم به جلدی
كز جود تو مو به موی جودم
از عشق تو بر فراز عرشم
گر بالایم وگر فرودم
از فضل تو است اگر ضحوكم
از رشك تو است اگر حسودم
بس كردم ذكر شمس تبریز
ای عالم سر تار و پودم
تبریز
حسود
حلقه
سینه
عرش
عشق
عود
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من
صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم
یك لحظه و یك ساعت دست از تو نمیدارم
از دخول هر غری افسردهای در كار من
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال