غزل شماره ۱۴۱۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم
مكن ای شه مكافاتم مكن ای شه مكافاتم
دلم پر گشت از مهری كه بر چشمت از او مهری
اگر در پیش محرابم وگر كنج خراباتم
به لخت این دل پاره مگر رحمت شد آواره
مرا فریاد رس آخر كه در دریای آفاتم
چو شاه خوش خرام آمد جز او بر من حرام آمد
چه بی‌برگم ز هجرانش اگر در باغ و جناتم
مرا رخسار او باید چه سود از ماه و پروینم
چو شام زلف او خواهم چه سود از شام و شاماتم
چو از دستش خورم باده منم آزاد و آزاده
چو پیش او زمین بوسم به بالای سماواتم
سعادت‌ها كه من دارم ز شمس الدین تبریزی
سعادت‌ها سجود آرد به پیش این سعاداتم

آزادبادهتبریزخراباترحمتزلفزمینفریادمحرابهجرانپروینچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید