غزل شماره ۱۴۱۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
لابه بنده گوش كن گوش مخار ای صنم
فوق فلك مكان تو جان و روان روان تو
هل طربی كه بركند بیخ خمار ای صنم
این دو حریف دلستان باد قرین دوستان
جیم جمال خوب تو جام عقار ای صنم
مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را
غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم
خمر عصیر روح را نیست نظیر در جهان
ذوق كنار دوست را نیست كنار ای صنم
معجز موسوی تویی چون سوی بحر غم روی
از تك بحر برجهد گرد و غبار ای صنم
جام پر از عقار كن جان مرا سوار كن
زود پیاده را ببین گشته سوار ای صنم
مركب من چو می بود هر عدمیم شیء بود
موجب حبس كی بود وام قمار ای صنم
هین كه فزود شور من هم تو بخوان زبور من
كرد دل شكور من ترك شكار ای صنم

بادهبهشتجامجهانحریفخماردوستصنمطربغبارقرینلابه


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید