یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
یا نسیمیست كز آن سوی جهان میآید
یا رب این آب حیات از چه وطن میجوشد
یا رب این نور صفات از چه مكان میآید
عجب این غلغله از جوق ملك میخیزد
عجب این قهقهه از حور جنان میآید
چه سماعست كه جان رقص كنان میگردد
چه صفیرست كه دل بال زنان میآید
چه عروسیست چه كابین كه فلك چون تتقیست
ماه با این طبق زر به نشان میآید
چه شكارست كه این تیر قضا پرانست
ور چنین نیست چرا بانگ كمان میآید
مژده مژده همه عشاق بكوبید دو دست
كانك از دست بشد دست زنان میآید
از حصار فلكی بانگ امان میخیزد
وز سوی بحر چنین موج گمان میآید
چشم اقبال به اقبال شما مخمورست
این دلیلست كه از عین عیان میآید
برهیدیت از این عالم قحطی كه در او
از برای دو سه نان زخم سنان میآید
خوشتر از جان چه بود جان برود باك مدار
غم رفتن چه خوری چون به از آن میآید
هر كسی در عجبی و عجب من اینست
كو نگنجد به میان چون به میان میآید
بس كنم گر چه كه رمزست بیانش نكنم
خود بیان را چه كنیم جان بیان میآید