غزل شماره ۲۹۳۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تو چرا جمله نبات و شكری
تو چرا دلبر و شیرین نظری
تو چرا همچو گل خندانی
تو چرا تازه چو شاخ شجری
تو به یك خنده چرا راه زنی
تو به یك غمزه چرا عقل بری
تو چرا صاف چو صحن فلكی
تو چرا چست چو قرص قمری
تو چرا بی‌بنه چون دریایی
تو چرا روشن و خوش چون گهری
عاقلان را ز چه دیوانه كنی
ای همه پیشه تو فتنه گری
ساكنان را ز چه در رقص آری
ز آدمی و ملك و دیو و پری
تو چرا توبه مردم شكنی
تو چرا پرده مردم بدری
همه دل‌ها چو در اندیشه توست
تو كجایی به چه اندیشه دری

اندیشهتوبهخندانخندهدیوانهرقصشیرینعاقلعقلغمزه


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید