بیا جانا كه امروز آن مایی
كجایی تو كجایی تو كجایی
به فر سایهات چون آفتابیم
همایی تو همایی تو همایی
جهان فانی نماند ز آنك او را
بقایی تو بقایی تو بقایی
چه چنگ اندر تو زد عالم كه او را
نوایی تو نوایی تو نوایی
چو عاشق بیكله گردد تو او را
قبایی تو قبایی تو قبایی
خمش كردم ولی بهر خدا را
خدایی كن خدایی كن خدایی