نتانی آمدن این راه با من
كجا دارد هریسه پای روغن
ولی همراهی و با تو بسازم
كه چشم من به روی توست روشن
چو از راهت ببردم شرط نبود
میان راه ترك دوست كردن
بغلهایت بگیرم همچو پیران
چو طفلانت نهم گاهی به گردن
چو آدم توبه كن از خوشه چینی
چو كشتی بذر آن توست خرمن
دهان بربند گوش فهم بستهست
مگو چیزی كه می ناید به گفتن