غزل شماره ۱۵۴۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا گویی چه سانی من چه دانم
كدامی وز كیانی من چه دانم
مرا گویی چنین سرمست و مخمور
ز چه رطل گرانی من چه دانم
مرا گویی در آن لب او چه دارد
كز او شیرین زبانی من چه دانم
مرا گویی در این عمرت چه دیدی
به از عمر و جوانی من چه دانم
بدیدم آتشی اندر رخ او
چو آب زندگانی من چه دانم
اگر من خود توام پس تو كدامی
تو اینی یا تو آنی من چه دانم
چنین اندیشه‌ها را من كی باشم
تو جان مهربانی من چه دانم
مرا گویی كه بر راهش مقیمی
مگر تو راهبانی من چه دانم
مرا گاهی كمان سازی گهی تیر
تو تیری یا كمانی من چه دانم
خنك آن دم كه گویی جانت بخشم
بگویم من تو دانی من چه دانم
ز بی‌صبری بگویم شمس تبریز
چنینی و چنانی من چه دانم

آتشاندیشهتبریزجوانرطلزندگانیشیرینصبرمخمورمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید