غزل شماره ۱۲۳۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شنو پندی ز من ای یار خوش كیش
به خون دل برآید كار درویش
یقین می‌دان مجیب و مستجابست
دعای سوخته درویش دل ریش
چو آن سلطان بی‌چون را بدیدی
غنی گشتی رهیدی از كم و بیش
چو اسماعیل قربان شو در این عشق
ولی را بنده شو گر نیستی میش
چو پختی در هوای شمس تبریز
از این خامان بیهوده میندیش

امانتبریزدرویشدعاسلطانعشقمستیقین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید