آن یار ترش رو را این سوی كشانیدش
زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش
زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او
با این همه بدهیدش جامی بپزانیدش
او سركه چرا آرد غوره ز چه افشارد
زان زهر همیبارد تا جمله بدانیدش
آن باده انگوری نفزاید جز كوری
پهلوی چنین باده بالله منشانیدش
باشد بودش سكته در گور نباید كرد
زین آب خضر یك كف در حلق چكانیدش