غزل شماره ۱۰۳۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شكر
بالله كه چنین منگر بالله كه چنان منگر
هر چند كه زهر از تو كانیست شكرها را
زان رو كه چنین نوری زان رنگ چنان انور
نوری كه نیارم گفت در پای تو می‌افتد
معنیش كه درویشا در ما بنگر خوشتر
در من كه توم بنگر خودبین شو و همچین شو
ای نور ز سر تا پا از پای مگو وز سر
چون در بصر خلقی گویی تو پر از زرقی
ای آنك تو هم غرقی در خون دل من تر
ار زانك گهر داری دریای دو چشمم بین
ور سنگ محك داری اندر رخ من بین زر
آن شیر خدایی را شمس الحق تبریزی
صیدی كه نه روبه شد او را به سگی مشمر

تبریزخدادرویشچشمچین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید