غزل شماره ۱۰۲۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان بر كف خود داری ای مونس جان زوتر
من نیك سبك گشتم آن رطل گران زوتر
از باده بسی ساغر فربه كن هر لاغر
هر چند سبك دستی ای دست از آن زوتر
ای بر در و بام تو از لذت جام تو
جان‌ها به صبوح آیند من از همگان زوتر
سودای تو می‌آرد زان می كه نه قی آرد
از سینه به چشم آید از نور عیان زوتر

بادهجامرطلساغرسوداسینهصبوحچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید