غزل شماره ۱۰۲۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر
پدر را نیك واقف دان از آن كژبازی مضمر
تو گردی راست اولیتر از آنك كژ نهی او را
وگر تو كژ نهی او را به استیزت كند كژتر
ز بابا بشنو و برجه كه سلطانیت می‌خواند
كه خاك اوت كیخسرو بمیرد پیش او سنجر
چو ان الله یدعو را شنیدی كژ مكن رو را
زهی راعی زهی داعی زهی راه و زهی رهبر
پراكنده شدی ای جان به هر درد و به هر درمان
ز عشقش جوی جمعیت در آن جامع بنه منبر
چو كر و فر او دیدی تویی كرار و شیر حق
چو بال و پر او دیدی تویی طیار چون جعفر

جامخسروسلطانعشق


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید