غزل شماره ۸۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
هر جا كه روی ما را با خویش ببر جانا
چون در دل ما آیی تو دامن خود بركش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا
ای ماه برآ آخر بر كوری مه رویان
ابری سیه اندركش در روی قمر جانا
زان روز كه زادی تو ای لب شكر از مادر
آوه كه چه كاسد شد بازار شكر جانا
گفتی كه سلام علیك بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده جان بسته كمر جانا
چون شمع بدم سوزان هر شب به سحر كشته
امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا
شمس الحق تبریزی شاهنشه خون ریزی
ای بحر كمربسته پیش تو گهر جانا

تبریزجامخدادامنسحرسلامشمع


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید