غزل شماره ۳۲۱۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نسیم‌الصبح جد بابتشار
و بشر حین یأتی بانتشار
واتحفنی لباس‌الجد منه
فانی من لباس الجد عاری
فقد احرقت فی صد و بعد
بنار لا تسلنی ای نار
اما تصغی الی قلب حریق
ینادی، یا حذاری، یا حذاری
و مما خان بی‌دهر قتول
و ما قدحان لی ادراك ثاری
اذا ما فیك افنی فیك احیی
اذا ما انت جاری، انت جاری
ظللت كیونس فی بطن حوت
فمذ صح‌الهوی كسروا فقاری
الا یا صاح انظر فی خدودی
تری او صافه ان كنت قاری

صبحفانیقدحنسیم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید