غزل شماره ۲۴۱۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چو مست روی توام ای حكیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم‌های مستانه
ز چشم مست تو پیچد دلم كه دیوانه است
كه جنس همدگر افتاد مست و دیوانه
دل خراب مرا بین خوشی به من بنگر
كه آفتاب نظر خوش كند به ویرانه
بكن نظر كه بدان یك نظر كه درنگری
درخت‌های عجب سر كند ز یك دانه
دو چشم تو عجمی ترك و مست و خون ریزند
كه می‌زند عجمی تیرهای تركانه
مرا و خانه دل را چنان به یغما برد
كه می‌دود حسنك پابرهنه در خانه
به باغ روی تو آییم و خانه برشكنیم
هزار خانه چو صحرا كنیم مردانه
صلاح دین تو چو ماهی و فارغی زین شرح
كه فارغ است سر زلف حور از شانه

دیوانهزلفصحراصلاحمستویرانهچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید