آن كون خر كز حاسدی عیسی بود تشویش او
صد كیر خر در كون او صد تیز سگ در ریش او
خر صید آهو كی كند خر بوی نافه كی كشد
یا بول خر را بو كند یا گه بود تفتیش او
هر جوی آب اندررود آن ماده خر بولی كند
جو را زیان نبود ولی واجب بود تعطیش او
خر ننگ دارد ز آن دغل از حق شنو بل هم اضل
ای چون مخنث غنج او چون قحبگان تخمیش او
خامش كنم تا حق كند او را سیه روی ابد
من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او