غزل شماره ۲۰۳۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
امروز سركشان را عشقت جلوه كردن
آورد بار دیگر یك یك ببسته گردن
رو رو تو در گلستان بنگر به گل پرستان
یك لحظه سجده كردن یك لحظه باده خوردن
نگذارد آن شكرخو بر ما ز ما یكی مو
چون صوفیان جان را این است سر ستردن
دندان تو چو شد سست بر جاش دیگری رست
می‌دانك همچنین است بر مرد جان سپردن
ای خصم شمس تبریز ای دزد راه و منكر
می‌باش در شكنجه از خویش و درفشردن

بادهتبریزصوفیعشقگردنگلستان


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید