غزل شماره ۱۹۴۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
هر چه آن سرخوش كند بویی بود از یار من
هر چه دل واله كند آن پرتو دلدار من
خاك را و خاكیان را این همه جوشش ز چیست
ریخت بر روی زمین یك جرعه از خمار من
هر كه را افسرده دیدی عاشق كار خود است
منگر اندر كار خویش و بنگر اندر كار من
در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمین
چون بهار من بیاید بردمد اسرار من
چون به گلزار زمین خار زمین پوشیده شد
خارخار من نماند چون دمد گلزار من
هر كی بیمار خزان شد شربتی خورد از بهار
چون بهار من بخندد برجهد بیمار من
چیست این باد خزانی آن دم انكار تو
چیست آن باد بهاری آن دم اقرار من

اسراربهارجرعهخمارزمینعاشقگلزار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید