غزل شماره ۱۸۰۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن شاخ خشك است و سیه‌هان ای صبا بر وی مزن
ای زندگی باغ‌ها وی رنگ بخش مرد و زن
هان ای صبای خوب خد اندر ركابت می رود
آب روان و سبزه‌ها وز هر طرف وجه الحسن
دریادلی و روشنی بر خشك و بر تر می زنی
او سخت خشك است و سیه بر وی مزن از بهر من
من خیره روتر آمدم بر جود تو راهی زدم
این كی تواند گفت گل با لاله یا سرو و سمن
ای باغ ساز و دست نی چون عقل فوق و پست نی
هستی چو نحل خانه كن یا جان معمار بدن
خواهی كه معنی كش شوم رو صبر كن تا خوش شوم
رنجور بسته فن بود خاصه در این باریك فن

سبزهسمنصباصبرعقللالهمعماهستی


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید