صاف جانها سوی گردون میرود
درد جانها سوی هامون میرود
چشم دل بگشا و در جانها نگر
چون بیامد چون شد و چون میرود
جامه بركش چونك در راهی روی
چون همه ره خاك با خون میرود
لاله خون آلود میروید ز خاك
گر چه با دامان گلگون میرود
جان چو شد در زیر خاكم جا كنید
خاك در خانه چو خاتون میرود
جان عرشی سوی عیسی میرود
جان فرعونی به قارون میرود
سوی آن دل جان من پر میزند
كو لطیف و شاد و موزون میرود
زانك آن جان دون حق چیزی نخواست
وین دگر جان سوی مادون میرود