از دلبر ما نشان كی دارد
در خانه مهی نهان كی دارد
بی دیده جمال او كی بیند
بیرون ز جهان جهان كی دارد
آن تیر كه جان شكار آنست
بنمای كه آن كمان كی دارد
در هر طرفی یكی نگاریست
صوفی تو نگر كه آن كی دارد
این صورت خلق جمله نقش اند
هم جان داند كه جان كی دارد
این جمله گدا و خوشه چین اند
آن دست گهرفشان كی دارد
قلاب شدند جمله عالم
آخر خبری ز كان كی دارد
شادست زمان به شمس تبریز
آخر بنگر زمان كی دارد