غزل شماره ۶۹۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن كز دهن تو رنگ دارد
انصاف كه رزق تنگ دارد
وان كس كه جدل ببست با تو
با عمر عزیز جنگ دارد
ماهی كه بیافت آب حیوان
بر خشك چرا درنگ دارد
در آینه عكس قیصر روم
گر نیست بدانك زنگ دارد
در قدس دلت چو خوك دیدی
ملك قدست فرنگ دارد
ما را باری نگار خوش قول
اندر بر خود چو چنگ دارد
زان زخمه او همیشه این چنگ
پس تن تن و بس ترنگ دارد
هر ذره كه پای كوفت با ما
از مشرق چرخ ننگ دارد
هر جان كه در این روش بلنگد
جان تو كه عذر لنگ دارد
زیرا كاین بحر بس كریمست
آن نیست كه او نهنگ دارد
سگ طبع كسی كه با چنین شیر
او سركشی پلنگ دارد
سنگین جانی كه با چنین لعل
سودای كلوخ و سنگ دارد
خامش كن و جاه گفت كم جوی
كاین جاه مزاج بنگ دارد

آینهسوداقیصرلعلمستمشرقنهنگنگارنگینپلنگچنگ


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید