غزل شماره ۲۹۵۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
زان خاك تو شدم تا بر من گهر بباری
چون موی از آن شدم من تا تو سرم بخاری
زان دست شستم از خود تا دست من تو گیری
زان چون خیال گشتم تا در دلم گذاری
زان روز و شب دریدم در عاشقی گریبان
تا تو ز مشرق دل چون مه سری برآری
زان اشكبار گشتم چون ابر در بهاران
تا نوبهار حسنت بر من كند بهاری
حمال آن امانت كان را فلكت نپذرفت
گشتم به اعتمادی كز لطف توست یاری
شاها به حق آنك بر لوح سینه هر دم
از بهر بت پرستان نوصورتی نگاری
بنمای صورتی را كان لوح درنگنجد
تا بت پرست و بتگر یابند رستگاری

امانبهارخیالسینهعاشقلطفمشرقنگار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید