از سوی دل لشكر جان آمدند
لشكر پیدا و نهان آمدند
جامه صبر من از آن چاك شد
كز ره جان جامه دران آمدند
چادر افكنده عروسان روح
در طلب شاه جهان آمدند
بر مثل سیل خوش از لامكان
رقص كنان سوی مكان آمدند
صورت دل صورتها را شكست
پردگیان ملك ستان آمدند
هر چه عیان بود نهان آمدند
هر چه نهان بود عیان آمدند
هر چه نشان داشت نشانش نماند
هر چه نشان نیست نشان آمدند