هر كی از حلقه ما جای دگر بگریزد
همچنان باشد كز سمع و بصر بگریزد
زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است
شیردل كی بود آن كو ز جگر بگریزد
دل چو طوطی بود و جور دلارام شكر
طوطیی دید كسی كو ز شكر بگریزد
پشه باشد كه به هر باد مخالف برود
دزد شب باشد كز نور قمر بگریزد
هر سری را كه خدا خیره و كالیوه كند
صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد
و آنك واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت
سوی ملك ابد و تاج و كمر بگریزد
چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد
آن كس از بیم اجل سوی سفر بگریزد
بس كن و صید مكن آنك نیرزد به شكار
كه خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد