غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۳۷۳
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
گر مینكند لبم بیانت
سر میگوید به گوش جانت
گر لب ز سلام تو خموش است
بس هم سخن است با نهایت
تن از تو همیكند كرانه
جان بگرفته است در میانت
صورت اگرت چو تیر انداخت
جانش بكشید چون كمانت
هرچ از تو نهان كند بگوید
در گوش ضمیر رازدانت
این دم اگر از میان برونی
بازآرد دل كمركشانت
در باطن كرده خاص خاصت
در ظاهر كرده امتحانت
خامش كه چو در تو این غم انداخت
بس باشد این كشش نشانت
خموش
سخن
سلام
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
ای جان تو جانم را از خویش خبر كرده
دل دست به یك كاسه با شهره صنم كرده
عشق شمس حق و دین كان گوهر كانی است آن
سر مپیچان و مجنبان كه كنون نوبت تو است
ای ز تو مه پای كوبان وز تو زهره دف زنان
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال