ماه سفرکرده

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ماها تو سفر کردى و شب ماند و سياهى
نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهى
شد آه منت بدرقه راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سياهى
آهسته که تا کوکبه اشک دل افروز
سازم به قطار از عقب قافله راهى
آن لحظه که ريزم چو فلک از مژه کوکب
بيدار کسى نيست که گيرم به گواهى
چشمى به رهت دوخته ام باز که شايد
بازآئى و برهانيم از چشم به راهى
دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد
ليک از تو خوشم با کرم گاه به گاهى
تقدير الهى چو پى سوختن ماست
ما نيز بسازيم به تقدير الهى
تا خواب عدم کى رسد اى عمر شنيديم
افسانه اين بى سر و ته قصه واهى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید