غزل شماره ۲۳۰۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به
دل می‌ده و بر می‌خور از دلبر و دل بر به
عالم همه چون دریا تن چون صدف جویا
جان وصف گهر گویا زین‌ها همه گوهر به
صورت مثل چادر جان رفته به چادر در
بی‌صورت و بی‌پیكر وز هر چه مصور به
تو پرده تن دیدی از سینه بنشنیدی
آن زخمه كه دل می‌زد كان پرده دیگر به
از چهره تو زر می‌زن با چهره زر می‌گو
با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

سینهچهرهگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید