سیبكی نیم سرخ و نیمی زرد
زعفران لاله را حكایت كرد
چون جدا گشت عاشق از معشوق
نیمهای خنده بود و نیمی درد
سست پایی بمانده بر جایی
پاك میكرد از رخ مه گرد
دست میكوفت نیز میلافید
كاین چنین صنعتی كسی ناورد
صعوه پرشكستهای دیدی
بیضه چرخ زیر پر پرورد
باز شد خنده خانه این جا
رو بجو یار خندهای ای مرد
ناز تا كی كنند این زشتان
بازگونه همیرود این نرد
جفت و طاق از چه روی میبازند
چون ندانند جفت را از فرد
بهل این تا بیار خویش رویم
آنك رویش هزار لاله و ورد