شماره ٢٢٦: اشکم زبيقرارى زد بر در چکيدن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
اشکم زبيقرارى زد بر در چکيدن
افتادنست آخر اطفال را دويدن
از تيغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازد
عمر دوباره گيرد چون ناخن از بريدن
فقرست و نقد تمکين جاهست موج خفت
از بحر بيقرارى از ساحل آرميدن
ارباب رنگ دايم محو لباس خويشند
از داغ نيست ممکن طاوس را پريدن
(بيدل) بجوى شمشير خون جگر خورد آب
زندان بيقراران نبود جز آرميدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید