شماره ٢٢٥: از ناله دل ما تا کى رميده رفتن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
از ناله دل ما تا کى رميده رفتن
زين دردمند حرفى بايد شنيده رفتن
بى نشه زندگانى چندان نمک ندارد
حيفست ازين خرابات من ناکشيده رفتن
آهنگ بى نشانى زين گلستان ضرور است
راه فنا چو شبنم بايد بديده رفتن
جرأتگر طلب نيست بيدست و پائى ما
دارد بسعى قاتل خون چکيدن رفتن
چون شعله ئى که آخر پامال داغ گردد
در زير پا نشستيم از سر کشيده رفتن
زين باغ محمل ما بر دوش نااميديست
بر آمدن نه بسد درنگ پريده رفتن
از وحشت نفسها کو فرصت تأمل
چون صبح بايد از خويش دامن نچيده رفتن
بر خلق بى بصيرت تا چند عرض جوهر
بايد زشهر کوران چون نور ديده رفتن
همدوش آرزوها دل ميرود نفس نيست
در رنگ ريشه دارد تخم دميده رفتن
قطع نفس نموديم جولان مدعا کو
در خواب هم نبيند پاى بريده رفتن
رفتار سايه هرگز واماندگى ندارد
در منزلست پرواز از آرميده رفتن
قد دو تاى پيريست ابروى اين اشارت
کز تنگناى هستى بايد خميده رفتن
بال فشانده آه بى گرد حسرتى نيست
با عالمى زخود برد ما را جريده رفتن
تعجيل طفل جويان مشق خطاست (بيدل)
لغزش به پيش دارد اشک از دو ديده رفتن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید