شماره ١٤٣: مزرع تسليم ادب حاصلم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
مزرع تسليم ادب حاصلم
سر نگشد گردن آب و گلم
موج گهر نيستم اما زضعف
آبله گل کرده ره منزلم
خاک ندامت بسر عاجزى
صبحم اگر تار نفس بگسلم
نفى من آينه اثبات اوست
حق دمد آندم که کنى باطلم
بار نفس ميکشم و چاره نيست
بيتو فتاده است الم بر دلم
الفت دل سدره کس مباد
کرد همين آبله پا در گلم
عافيتم داد بطوفان شرم
راند بدريا عرق ساحلم
خامشى اسباب غنا بود و بس
تا بزبان آمده ام سايلم
بر طپشم تهمت راحت مبند
بيضه منه زير پر بسملم
گرد من از قافله رنگ نيست
کلک مصور چه کشد محمل
نامه بريد از چمن خون من
برگ حنائى بکف قاتلم
آبم ازين درد که آن مست ناز
آينه ميخواهد و من (بيدلم)



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید