شماره ٢٦٦: محو طلبت گردى اگر داشته باشد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
محو طلبت گردى اگر داشته باشد
آن سوى جهان عرض سحر داشته باشد
دل آيه فتحيست ز قرآن محبت
زير و زبر زخمى اگر داشته باشد
از شعله هم نسبتى لعل تو آب است
هرچند که ياقوت جگر داشته باشد
ما و من وحدت نگهان غيرتوئى نيست
اين رشته محال است دو سر داشته باشد
آن را که ز کيفيت چشمت نظرى نيست
از بيخبريها چه خبر داشته باشد
چشم تر ما نيز همان مرکز حسن است
چون آينه گر پاس نظر داشته باشد
از طينت ظالم نتوان خواست مروت
شمشير کجا آب گهر داشته باشد
امروز دم کر و فر خواجه بلند است
البته که اين سگ دو سه خر داشته باشد
سوز دلم از گريه چرا محو نگرديد
بر آتش اگر آب ظفر داشته باشد
سيلاب سرشکم همه گر يک مژه بالد
تا خانه خورشيد خطر داشته باشد
افسانه هنگامه اوهام مپرسيد
شامى که ندارم چه سحر داشته باشد
(بيدل) من و آن ناله که عجز رسائى
در نقش قدم گرد اثر داشته باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید