شماره ٢٦٥: محو تسليميم اما سجده لغزش مايه بود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
محو تسليميم اما سجده لغزش مايه بود
سرخط پيشياني، ما را مداد از سايه بود
يکنفس با مهلتى سودا نکرديم آه عمر
اين حباب بى سروپا پر تنک سرمايه بود
مايه باليدن ما پهلوى خود خوردنست
در گداز استخوان شمع شيردايه بود
ناله فرهاد مى آيد هنوز از بيستون
رونق تفسير قرآن وفا اين آيه بود
اين شماتت هاى ياران زير چرخ امروزينست
خانه شطرنج تا بود است خوش همسايه بود
التفات نازى از مژگان سياهى داشتيم
هرکجا رفتيم از خود بر سر ما سايه بود
محمل نازش ز صحرائى که بال افشان گذشت
گرد اگر برخاست طاوس چمن پيرايه بود
(بيدل) از چاک جگر چون صبح بستم نردبان
منظرى کز خود برايم با فلک همپايه بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید