شماره ٥٩: رنگ حنا در کفم بهار ندارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
رنگ حنا در کفم بهار ندارد
آينه ام عکس اعتبار ندارد
حاصل هر چار فضل سرو بهار است
نشه آزادگى خمار ندارد
بى گل رويت زرنگ گلشن هستى
خاک بچشمى که او غبار ندارد
گرد من آنجا که در هواى تو بالد
جلوه طاوس اعتبارندارد
طاقت دل نيست محو جلوه نمودن
آينه در حيرت اختيار ندارد
وحشت اگر هست نيست رنج علايق
وادى جولان ناله خار ندارد
يکدل وارسته در جهان نتوان يافت
يک گل بى رنگ و بو بهار ندارد
صيد تو هم شکار دام خياليم
ناقه بگل خفته است و بار ندارد
عالم امکان چه جاى چشم تمناست
راهگذر پاس انتظار ندارد
صافى دل چيست از تميز گذشتن
آينه با خوب و زشت کار ندارد
تا نکشى رنج وحشتى که ندارى
نغمه آن ساز شو که تار ندارد
(بيدل) از آئينه ام مخواه نمودن
نيستيم با کسى دوچار ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید