شماره ٣٣: کى ببينم چهره زيباى دوست؟
کى ببينم چهره زيباى دوست؟
کى ببويم لعل شکرخاى دوست؟
کى درآويزم به دام زلف يار؟
کى نهم يک لحظه سر بر پاى دوست؟
کى برافشانم به روى دوست جان؟
کى بگيرم زلف مشک آساى دوست؟
اين چنين پيدا، ز ما پنهان چراست؟
طلعت خوب جهان پيماى دوست
همچو چشم دوست بيمارم، کجاست
شکرى زان لعل جان افزاى دوست؟
در دل تنگم نمى گنجد جهان
خود نگنجد دشمن اندر جاى دوست
دشمنم گويد که: ترک دوست گير
من به رغم دشمنان جوياى دوست
چون عراقي، واله و شيدا شدى
دشمن ار ديدى رخ زيباى دوست
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده