شماره ٤٣٢: از سر صدق اگر سينه خود چاک کنى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از سر صدق اگر سينه خود چاک کنى
فيض صبح از نفس پاک خود ادراک کنى
در قيامت گل بى خار ثمر مى بخشد
نيش خارى که تو از آبله نمناک کنى
ابر از گوهر شهوار ترا لقمه دهد
دهن خويش اگر همچو صدف پاک کنى
از تو هر پاره دل برگ نشاطى گردد
صبر چون غنچه اگر بر دل غمناک کنى
پيش ازان دم که کند خاک ترا در دل خون
مى به دست آر که خون در جگر خاک کنى
گله خار ز پيراهن يوسف بيجاست
تا به کى شکوه ز ناسازى افلاک کني؟
حسن شد پا به رکاب از خط مشکين، بشتاب
تا مگر گردى ازين قافله ادراک کنى
برگ عشرت مکن اى غنچه که ايام بهار
آنقدر نيست که پيراهن خود چاک کنى
مشو اى گل طرف آن رخ نازک که ترى
عرقى نيست که از جبهه خود پاک کنى
سرو اگر بنده آن قامت رعنا نشود
طوق بر فاختگان حلقه فتراک کنى
روى ناشسته به درگاه تو خوبان آيند
گر تو چون آينه دامان نظر پاک کنى
تخم چون سوخت برومند نگردد صائب
دانه اشک به اميد چه در خاک کني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید