شماره ٥: زين گريه ها که هست گره در گلوى من

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
زين گريه ها که هست گره در گلوى من
پيدا شود دو زخم نمايان به روى من
نزديک شد که جوش شکايت برآورم
ظرف هزار بحر ندارد سبوى من
يارب چه طالع است که هرگز خطا نشد
تير حوادث از بدن همچو موى من
شد گردنم ز گردن قمرى سياهتر
از بس که اشک دست نهد بر گلوى من
از بى کسى به آينه گر روبرو شوم
صد حرف سخت، آينه گويد به روى من
چون صبح، چاک سينه من بخيه گير نيست
عيسى مکن به رشته مريم رفوى من
عقلم برون نمى رود از سر به زور مى
خالى نمى شود ز فلاطون کدوى من
آيينه ام ز گرد کدورت برهنه است
پيوسته صاف مى گذرد آب جوى من
هر چند خاکمال مرا داد روزگار
راضى نشد به ننگ طلب آبروى من
صائب ز بس که حرف گل روى او زدم
صد عندليب مست شد از گفتگوى من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید