شماره ٦٨٤: گريبان چاکى عشاق از ذوق فنا باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
گريبان چاکى عشاق از ذوق فنا باشد
الف در سينه گندم زشوق آسيا باشد
چه حاجت ديده بيدار را با رهنما باشد؟
شرر را اولين پرواز معراج فنا باشد
به آهى مى توان افلاک را زير و زبر کردن
در آن کشور که چاک سينه محراب دغا باشد
چسان آيد برون از زير ديوار گرانجاني؟
تن زارى که در ششدر زنقش بوريا باشد
به اندک روى گرمى پشت بر گل مى کند شبنم
چرا در آشنايى اينقدر کس بيوفا باشد؟
زبيم آسيا افتاد در دل چاک گندم را
دل ما چون درست از گردش چرخ دعا باشد؟
صفير جانگدازش سنگ را در ناله مى آرد
گرفتارى که معشوقش چو گل در دست و پا باشد
مقوس کرد بار روزى ما آسمانها را
دل آگاه در انديشه روزى چرا باشد؟
قدم بر جسم خاکى نه، سرافرازى تماشاکن
به اين تل چون برآيى آسمان در زير پا باشد
به دام زاهدان افتادم از هموارى ظاهر
ندانستم نيام تيغ اين قوم از عصا باشد
به همت هر که بتوان گشودن کار عالم را
گذارد دست اگر بر روى يکديگر روا باشد
توانى سبز شد در حلقه آزادگان صائب
ترا چون سرو اگر در چار موسم يک قبا باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید