شماره ٦٨٣: اگر از خال لب مهر دهان من نخواهى شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر از خال لب مهر دهان من نخواهى شد
حريف شکوه آتش زبان من نخواهى شد
بگو بى پرده تا بر دل گذارم دست نوميدى
زبيرحمى اگر آرام جان من نخواهى شد
اگر هر موى من گردد زبان شکوه پردازى
نخواهد دل تهى شد تا زبان من نخواهى شد
به جاى خط مشکين چون پرى گر پر برون آرى
خلاص از جذبه آتش عنان من نخواهى شد
زداغ آتشين مگذار خالى خانه دل را
زعارض گر چراغ دودمان من نخواهى شد
چنين گرمى کنى با سينه پر خون من کاوش
حريف ديده دريافشان من نخواهى شد
اگر در برکشم چون موج آب زندگانى را
نخواهم يافتن جان تا تو جان من نخواهى شد
نسيم نااميدى مى دهد بر باد اوراقم
گر از آغوش خود دارالامان من نخواهى شد
زچشم ظالم و مژگان خونريز تو مى بارد
که در ايام خط هم مهربان من نخواهى شد
نخواهد پر زبرگ عيش شد چون غنچه دامانم
زعارض تا بهار بى خزان من نخواهى شد
نخواهى يافت صائب رتبه حرف پريشانم
به حرف عشق تا همداستان من نخواهى شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید