شماره ٦٨٥: بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد
صراط مردم باريک بين موى کمر باشد
به خط بردم پناه از آتش رويش، ندانستم
عيار شعله نيلوفرى جانسوزتر باشد
عيار بدگهر از صحبت نيکان نيفزايد
گره بر دل نچسبد گرچه پهلوى گهر باشد
تغافل برنتابد خوان يغما، دست بيرون کن
جگر خوردن درين ميدان نصيب بيجگر باشد
سر تسليم بر خط ارادت نه، فراغت کن
که خون مرده ايمن از گزند نيشتر باشد
سلامت شبنم از سرچشمه خورشيد باز آمد
حضور خاطر ما نيست دايم در سفر باشد
زبان کلک شکربار را چندى بگز صائب
مکرر مى گزد دل را اگر شهد و شکر باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید