شماره ٢٧٦: خاک نتواند حجاب ديده روشن شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
خاک نتواند حجاب ديده روشن شود
ديده روشن چراغى نيست بى روغن شود
مى کشد سررشته خوارى به عزت عاقبت
رد گلشن هر چه شد پيرايه گلخن شود
هر نسيمى مى تواند خضر راه او شدن
هر که چون برگ خزان آماده رفتن شود
چرب نرمى رتبه اى دارد که با حکم روان
آب روشن زبردست موجه روغن شود
نفس سرکش را کند مغرور، دنياى خسيس
در بساط شعله خار و خس رگ گردن شود
عارفان را دل قوى گردد ز موج حادثات
بحر از باد مخالف صاحب جوشن شود
اين جواب آن غزل صائب که مى گويد مسيح
ياد روى او کنم تا خانه ام روشن شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید